۱۰دلیل برای دست برداشتن از فیس بوک

در ادامه کشمکش های رسانه ای که چندی است در مطبوعات امریکایی بر سر فیس بوک به راه افتاده است و در مواردی به نظر می رسد که خود فیس بوک نیز در تنور این جدال ها می دمد، برخی از صاحب نظران به این نتیجه رسیده اند که ادامه عضویت در این سایت به هیچ وجه به صلاح منافع آنها نیست و ضمن خروج از آن، می کوشند با ارائه دلایل متنوع، دیگران را نیز تشویق به انجام این کار کنند. یکی از عمده ترین دلایل این منتقدان، هراس از نفوذ گسترده و شتابان فیس بوک در فضای اینترنت و بیم از سلطه مطلق آن بر حوزه سایت های اجتماعی در آینده ای قریب الوقوع است. آن چنان که در این مقاله می خوانیم، فیس بوک در حال دگرگون کردن مفهوم حریم خصوصی برای کاربران خود است، در حالی که قصد این سایت از رفع محدودیت¬های موجود در انتشار اطلاعات خصوصی کاربران، نه کمک به باز شدن فضای نت و تکامل بیشتر آن، بلکه صرفاً سودجویی بیشتر از قبل کاربران از همه جا غافلی است که اسرار خصوصی خود را داوطلبانه در اختیار این سایت قرار می دهند.

سیاست های پرایوسی (حریم خصوصی) «فیس بوک» کماکان رو به قهقرا دارند. همین یک دلیل برای بسیاری کفایت می کند که قید فیس بوک را بزنند. من در اینجا ده دلیل دیگر برایتان می آورم که شما نیز همین کار را کنید:

عد از کمی تأمل، من تصمیم گرفتم اشتراک فیس بوک خود را حذف کنم. میل دارم شما را نیز تشویق به انجام این کار کنم. نیمی از انگیزه این کار، از روی نوع دوستی است و نیمی دیگر از روی خودخواهی. نیمه نوع دوستانه آن این است که به نظر من، فیس بوک به عنوان یک شرکت، فاقد اخلاقیات لازم برای این کار است. نیمه خودخواهانه آن نیز این است که دوست دارم شبکه اجتماعی خودم را از فیس بوک دور کنم تا به این ترتیب هیچ چیز را از دست ندهم. به هر روی، در اینجا «ده دلیل اصلی» را ذکر می کنم مبنی بر اینکه چرا شما باید به من و تعداد بسیاری دیگری از افراد بپیوندید و اشتراک خود را حذف کنید.

۱) «شرایط خدمات» فیس بوک کاملا یک جانبه است

بیایید از اساس شروع کنیم. در شرایط خدمات فیس بوک آمده است که این سایت نه تنها مالک اطلاعات شما می شود(بخش ۲.۱) بلکه اگر شما این اطلاعات را دائماً و دقیق روزآمد نکنید (بخش ۴.۶) آنها می توانند اشتراک شما را منقضی کنند (بخش ۱۴). می توانید بگویید که این شرایط فقط منافع فیس بوک را حفظ می کند و در عمل به اجرا گذاشته نمی شود، اما این دفاع در ارتباط با دیگر فعالیت های آنها بسیار سست است. همان گونه که مشاهده خواهید کرد، هیچ دلیلی وجود ندارد که فیس بوک را از این تردید منتفع کرد. در اصل آنها مشتریان خود را همچون کارکنانی بی جیره و مواجب برای منبع یابی جمعیتی، جهت کسب اطلاعاتی می بینند که هدف از گردآوری آنها، تبلیغات است.

۲) ریاست فیس بوک دارای پیشینه ای مستند از رفتار غیراخلاقی است

از همان آغاز ظهور فیس بوک، پرسش هایی در ارتباط با مسائل اخلاقی زوکربرگ وجود داشت. طبق نوشته BusinessInsider.com، او از اطلاعات کاربران فیس بوک برای حدس زدن عبور واژه های ایمیل ها و خواندن ایمیل های شخصی، به منظور بی اعتبار کردن رقبایش استفاده می کرده است. این ادعاها، ولو اثبات نشده و به نوعی کهنه و منسوخ شده، سؤالات دردسرسازی را درباره اخلاقیات رئیس بزرگ ترین شبکه اجتماعی جهان پیش می کشد. آنها خصوصاً با توجه به این که فیس بوک تصمیم گرفته است شصت و پنج میلیون دلار را برای تسویه یک پرونده قضایی بپردازد، اهمیت بیشتری می یابد، پرونده ای که ادعا می کرد، زوکربرگ در اصل، ایده فیس بوک را ربوده است.

۳) فیس بوک جنگ اعلام شده ای را در مورد پرایوسی به راه انداخته است

مؤسس و رئیس فیس بوک در دفاع از تغییرات صورت گرفته در پرایوسی فیس بوک در ژانویه گذشته گفت: «مردم نه تنها در به اشتراک گذاشتن اطلاعات بیشتر و متنوع تر، احساس راحتی بیشتری پیدا کرده اند، بلکه نگرشی بازتر نسبت به تعداد بیشتری از مردم پیدا کرده اند. این هنجار اجتماعی دقیقاً چیزی است که در طی زمان تکامل یافته است.» او در موردی اخیرتر در معرفی Open Graph API گفته است که «... اکنون نکته از پیش تعیین شده، اجتماعی بودن است.» این حرف در اصل بدین معناست که فیس بوک نه تنها می خواهد همه چیز را در ارتباط با شما بداند و مالک این اطلاعات شود، بلکه آنها را در دسترس همگان قرار دهد. امری که به خودی خود و ضرورتاً غیر اخلاقی نخواهد بود مگر آنکه...

۴) فیس بوک در حال به کار گرفتن ترفند «طعمه و جابه جایی» کلاسیک است

فیس بوک در عین حالی که به سازندگان می گوید که APIهای جدید را چگونه طراحی کنند که بتوانند به اطلاعات شما دسترسی پیدا کنند، در ارتباط با توضیح کارکردهای آنها برای کاربران، کمابیش خاموش است. این کار نوعی ترفند طعمه و جابه جایی است. فیس بوک شما را وا می دارد تا اطلاعاتی را به اشتراک بگذارید که در غیر این صورت شاید چنین کاری را نکنید، سپس این اطلاعات را در دسترس عموم می¬گذارد. از آنجایی که کسب و کار فیس بوک، پول درآوردن از اطلاعات مربوط به شما برای اهداف تبلیغات تجاری هستند، با این کلک، اطلاعات کاربران خود را می گیرد و آنها را در اختیار آگهی دهندگان می گذارد. بنابراین فیس بوک از این نظر بسیار بدتر از تویتر است: تویتر فقط ساده ترین (و معتبرترین) ادعاهای پرایوسی را مطرح کرده است و مشتریان آنها می دانند که تمام تویت های آنها همگانی می شود. و به همین دلیل نیز هست که FTC نقش پیدا می کند که مردم هم در حال استفاده از آنها هستند (وبرنده این بازی هم می شوند).

۵) فیس بوک قلدری می کند

زمانی که پیت واردن نشان داد که این ترفند طعمه و جا به جایی چگونه عمل می کند (با اشاره به کل اطلاعاتی که در نتیجه تغییرات تنظیمات پرایوسی فیس بوک، سهواً عمومی شده بود) فیس بوک از او شکایت کرد. به یاد داشته باشید، این اتفاق درست قبل از این اظهارنظر رخ داد که «اکنون حالت از پیش تعیین شده، اجتماعی بودن است.» بنابراین چرا آنها از یک نرم افزارنویس مستقل و سرمایه گذار تازه کار به خاطر در دسترس عموم قرار دادن این اطلاعات شکایت کردند، در حالی که خودشان از قبل برنامه این کار را ریخته بودند؟ دستور کار واقعی آنها کاملاً روشن است: آنها نمی خواهند کاربرانشان بفهمند که عملاً چه اندازه از این اطلاعات، عمومی می شود.

۶) حتی اطلاعات خصوصی شما با سایر برنامه ها به اشتراک گذاشته شده است

در این نقطه، تمام اطلاعات شما با سایر برنامه هایی که نصب کرده اید، به اشتراک گذاشته می شود. این امر یعنی اینکه اکنون شما نه تنها به فیس بوک اعتماد دارید بلکه به سازندگان این برنامه ها نیز اعتماد دارید. در حالی که برخی از آنها ممکن است حتی از نظر اخلاقی از فیس بوک نیز مسئله دارتر باشند. در عمل این امر بدین معنی است که تمامی اطلاعات شما ـ تمامی آنها ـ باید به شکلی مؤثر عمومی تلقی شوند، مگر آنکه خیلی ساده، اصلاً از هیچ کدام برنامه های فیس بوک استفاده نکنید. وقتی شما از Open Graph API استفاده می کنید، دیگر فقط به فیس بوک اعتماد ندارید، بلکه به اکوسیستم آن اعتماد می ورزید.

۷) فیس بوک از نظر صلاحیت های فنی به قدر کفایت قابل اعتماد نیست

چنانچه درارتباط با مسائل اخلاقی در اینجا سخنی به میان نمی آوردیم، باز هم من به صلاحیت فنی فیس بوک برای حصول اطمینان از اینکه اطلاعات من به سرقت نمی رود تردید داشتم. برای مثال، معرفی اخیر دکمه «Like» از سوی فیس بوک، دسترسی به فید من و اسپم کردن شبکه اجتماعی ام برای هکرها نسبتاً ساده تر شده است. شاید هم این یک بازی برای درو کردن اطلاعات سودآور است، شما چه می گویید؟ این کار آخرین مورد از یک رشته از اشتباهات از سوی کی استون کاپز است، مثل عمومی ساختن مطلق پروفایل های کاربران به طور تصادفی یا سوراخ موجود در متن نویسی بین سایتی که دو هفته زمان برد تا آن را اصلاح کنند. آنها یا زیاد در غم پرایوسی شما نیستند یا اصلاً مهندسین خوبی ندارند، یا شاید هر دو.

۸) فیس بوک حذف واقعی اشتراک شما را به طرزی غیرقابل باور دشوار کرده است

عمومی کردن اطلاعات یا حتی گمراه کردن کاربران برای انجام این کار، یک چیز است، اما من در اینجا خطی قاطع می کشم. چرا که وقتی تصمیم می گیرید که دیگر کافی است، حذف کردن اشتراکتان برای شما کاری به راستی دشوار می شود. آنها هیچ قولی برای حذف کردن اشتراکتان نمی دهند و هر برنامه ای که مورد استفاده قرار داده اید نیزممکن است در رایانه شما باقی بماند. در رأس این موضوع، حذف اشتراک فیس بوک قرار دارد که به شکلی باورنکردنی(و تعمدی) گیج کننده است. زمانی که شما وارد تنظیمات اشتراک می شوید، گزینه ای برای غیرفعال کردن اشتراک در اختیار شما گذاشته می شود که معلوم می شود نه تنها گزینه مورد نظر شما نیست بلکه اصلاً به معنای حذف کردن اشتراک شما نیست.

غیر فعال کردن به معنای این است که شما هنوز در عکس ها تیک می خورید و از سوی فیس بوک اسپم می شوید (شما عملاً مجبورید از دریافت ایمیل ها به عنوان بخشی از فرایند غیر فعال سازی صرف نظر کنید، یک ریزه کاری باورنکردنی ساده برای نظارت کردن، شما دوباره به فیس بوک بازمی گردید، گویی که اصلا ًهیچ اتفاقی نیفتاده است! شما برای حذف واقعی عملی اشتراک خود باید یک لینک مدفون در لابه لای اطلاعات کمک آنلاین را پیدا کنید (منظورم از«مدفون» این است که برای رسیدن به آن باید پنج جا را کلیک کنید). یا می توانید فقط اینجا را کلیک کنید. در اصل فیس بوک می کوشد برای حفظ اطلاعات کاربران خود، حتی بعد از آنکه اشتراک خود را «حذف می کنند»، به آنها کلک بزند.

۹) فیس بوک از وب آزاد حمایت نمی کند

این به اصطلاح Open Graph API به این دلیل این طور نام گذاری شده است که جامه مبدلی را بر ماهیت اساساً بسته خود بپوشاند. این موضوع به اندازه کافی بد است که هدف غایی فیس بوک این است که ما همگی وارد کار می شویم و دست در دست هم کمک می کنیم تا اطلاعات بیشتری را در مورد ما گردآوری کند. این به اندازه کافی چیز بدی است که بیشتر مشتریان فیس بوک هیچ تصوری در این باره ندارند که این اطلاعات عمدتاً عمومی سازی می شوند. این به اندازه کافی چیز بدی است که آنها ادعا می کنند که مالک این اطلاعات هستند تا یکی از تنها منابع موجود برای دسترسی به این اطلاعات باشند. اما زمانی که آنها تغییر چهره ای اساسی می دهند تا این عمل را «باز» بنامند، این کاری است که صرفاً به فیس بوک اختصاص دارد. شما نمی توانید از این امکان استفاده کنید، مگر آنکه در فیس بوک حضور داشته باشید.

۱۰) وجود امکانات زائد در فیس بوک

بین تنظیمات پرایوسی بی شمار و آگهی های آزاردهنده (با آن همه اطلاعاتی که درباره من وجود دارد، بهترین کاری که آنها می توانند انجام دهند، تبلیغ سایت های آشنایی با جنس مخالف است چرا که،... من مجرد هستم) و هزاران هزار امکانات مزخرف، در این نقطه فیس بوک برای من تقریباً به کلی بی مصرف است. بله، شاید من بتوانم آن را بهتر شخصی کنم، اما کار کردن در فضای آن مسخره است، بنابراین من زحمت این کار را به خودم نمی دهم. اجازه دهید حتی به این نکته نیز اشاره نکنم که صفحه فید شما چه اندازه کند بارگذاری می شود. اساساً در این نقطه، فیس بوک بیشتر از هر چیز دیگری، آزار دهنده شده است.

فیس بوک به روشنی تصمیم گرفته است، در تلاش برای تصرف وب، هر مشخصه ای را از هر شبکه اجتماعی رقیب به سایت خود اضافه کند (این منازعه ای انگار پایان ناپذیر است که داستان آن به AOL و آن سی دی های لعنتی بازمی گردد که عملاً از آسمان فرو می افتادند). در حالی که تویتر اگرچه مناسب ترین چیز در دنیا نیست، اما دست کم آنها می کوشند روی کار اصلی خود متمرکز باقی بمانند و سعی نمی کنند برای همه کس، همه چیز باشند.

من معمولاً می شنوم که مردم جوری درباره فیس بوک حرف می زنند که گویی نوعی انحصار یا تراست عمومی هستند. باید گفت که این طور نیست. آنها هیچ چیز به ما بدهکار نیستند. آنها می توانند در چهارچوب مرزهای قانون، هرکاری که دوست دارند، انجام دهند. (به یاد داشته باشید که حتی این معیار نیز زمانی که موضوع شبکه های اجتماعی به میان می آید، کاملاً مبهم می شود.) اما این بدین معنی نیست که ما خواهی نخواهی مجبور به همراهی با آنها هستیم. به علاوه موفقیت درازمدت آنها به هیچ وجه تضمین شده نیست. آیا موضوع مای اسپیس را فراموش کرده ایم؟ آه درست است، فراموش کرده ایم. فارغ از هیاهو و هوچی گری، این واقعیت به قوت خود باقی می ماند که سرگئی برین یا بیل گیزتز یا وارن بافت، حتی بی آنکه لازم باشد فشار زیادی به حساب بانکی-شان وارد آورند، شخصاً می توانند به سهام انبوهی در فیس بوک دست یابند. و هر روزی که می گذرد، درآمد فیس بوک برای شرکت-های فن آوری تثبیت شده، نوعی خطای راهبردی باقی می ماند.

اگرچه شبکه سازی اجتماعی یک طبقه از امکانات جدید و مفرح است که از رشد قابل توجهی هم برخوردار است، اما فیس بوک تنها بازی موجود در شهر نیست. من نه از امکانات آنها خوشم می آید و نه از چند و چون تجارت کردنشان. به همین خاطر است که تصمیم خود را برای استفاده از خدمات سایر سایت های مشابه گرفته ام. به امید آنکه شما نیز به تصمیم من برسید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد